اولین مسافرت
دختر نازم . اولین مسافرت شما در سن یازده ماه و چهارده روزگیت به ویلای دایی حمید در شمال بود. با این
مسافرت، خیلی شیطونتر شدی. داخل ماشین بیشتر می خوابیدی وقتی بیدار می شدی مثل یه توپ بین
صندلی ها پاست می دادیم. تو ویلا آرام و قرار نداشتی دوست داشتی در بغل تو سبزه ها راه بریم.
فدای دستهای کوچیکت بشم که با این بامزگی ماکارانی از بشقاب بر می داری و می خوری.
وقتی هشت ماه و چهارده روزت بود و مشغول آب خوردن ، تق تق صدا آمد. اولین دندان بهارم مثل یه مروارید کوچک از صدف در امده بود باورم نمی شد با انگشتم آرام آرام لثه عروسکمو لمس کردم بله دندان بود یه ندان با سه تا دندونی . محکم تو بغلم گرفتم تو و کلی بوس و بالا و پایین انداختمت بعد به بابا جون زنگ زدمو و همه رو خبردار کردم. الان که ........هست با هشت تا دندان همه چیو و همه کسو گاز می گیری.
هنوزم به مو ، سیم ، جارو برقی، موبایل و کیف علاقه شدید داری وقتی ازت می گیرم جیغ می زنی و سریع بقض می کنی دلم برات پر پر می شه و دوباره می دم دستت.
خیلی شیرینتر و بامزه تر شدی و روز به روز من و بابایی به عروسکمون وابسته تر می شدیم.
من و بابایی در حال برنامه ریزی و تدارک جشن تولد دختر نازمون هستیم آخه هفته دیگه گل همیشه بهارمون یک ساله می شود. عاشقتیم فرشته کوچولو